عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
غضنفر از خواب میپره پاش میشکنه ادامه مطلب زندگی یک اثر هنریست ، نه یک مسئله ی ریاضی . . . “هست” را اگر قدر ندانی می شود “بود” ادامه مطلب چند سال پیش در الکارت در کانزاس، دو برادر نوجوان در مدرسه وظیفه ی مهمی داشتند. وظیفه ی آنان این بود که هر روز اجاق بزرگ کلاس را روشن کنند. صبح روزی سرد، برادرها اجاق را تمیز و پر از چوب کردند. یکی از آنان قوطی نفت سفید را برداشت و روی چوب ها ریخت و آتش را روشن کرد. چاک از یک مزرعهدار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار. در خواب بدیدم ۷ دختر لاغر ، ۷ پسر چاق را خوردند ! ادامه مطلب عشق بسیار ارزیابی نمی کند . فقط می بخشد . . . برای دشمنانت، کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند! ادامه مطلب بسیاری از عشاق سوگند می خورند که درزندگی و مرگ با هم بمانند، اما فکر نمی کنم کسی بتواند در این خصوص از خانم ایزیدور اشتراوس پیشی بگیرد. مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد. ببینم اگه یه روز از خواب بلند بشی ببینی اونی که خیلی دوستش داری گذاشته رفته ….. صبحونه چی می خوری ؟؟؟!! . . . یه ضرب المثل نمی دونم کجایی میگه که به هیچ کس به جز خودت و خرت اعتماد نکن ! ادامه مطلب دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. ادامه مطلب هیچ وقت عادت نداشتم وقتی دو نفر با هم حرف می زنند، گوش بایستم. ولی یک شب دیر وقت به خانه برگشتم و از حیاط رد می شدم که اتفاقی صدای گفتگوی همسرم با پسر کوچکم را شنیدم. هواپیمایی در حال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابراین یک نفر باید فداکاری می کرد. تهرانیه تو حج، پرده کعبه رو گرفته بود می گفت: خدایا توبه… دیگه برای غضنفر جوک نمی سازم! یه دفعه غضنفر میزنه رو شونش میگه : داداش قبله از کدوم طرفه؟ تهرانیه داد میزنه: خدایا! خاطره که می تونم تعریف کنم؟ . . . پدر از پسرش پرسید: امتحان ریاضی امروزت چطور بود؟ ادامه مطلب افکار عمومی جایگاه آدمها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان . . . ادامه مطلب برای گردش در مرکز پورتلند روز زیبایی بود.ما گروهی وکیل بودیم که روز تعطیل می خواستیم خوش باشیم.هوا برای پیک نیک بسیار خوب بود؛بنابراین هنگام ناهار به طرف پارک کوچکی رفتیم.چون سلیقه های متفاوتی داشتیم،تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم.قرار شد هرکس هر چه می خواهد بخرد و چند دقیقه بعد روی چمن ها همدیگر را ببینیم. با اصرار از شوهرش میخواهد که طلاقش دهد. تا مهندس نباشی و لذت مقاومت مصالح ۱ و ۲ ٬ استاتیک ادامه مطلب نخستین نشانه فساد ترک صداقت است ادامه مطلب در یکی از تعطیلات آخر هفته ی سال ۱۹۹۵، پنج روز پس از حادثه ای که در روز یادبود قربانیان جنگ اتفاق افتاد، به هوش آمدم و به تدریج هوشیاری و حواس خود را بازیافتم. دکتر اسکات هنسون و دکتر جان جین، رییس گروه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان ویرجینیا وضعیت جسمانی مرا توضیح دادند. آن ها تمام جزییات را درباره ی شدت جراحات برایم توضیح دادند و گفتند پس از آن که ذات الریه به کلی از ریه هایم برطرف شود، یک جراحی دیگر برای اتصال دوباره ی جمجمه به سر ستون فقرات انجام خواهند داد. آن ها از موفقیت آمیز بودن جراحی مطمئن نبودند. شاید از این جراحی جان سالم به در نمی بردم. طرح جراحی آن ها پر مخاطره بود بنابراین نیاز به کسب رضایت از من داشتند. دانا بر خلاف میل اعضای دیگر فامیل از پزشکان خواسته بود تا همه چیز را با من در میان بگذارند و هیچ عملی بدون رضایت من انجام نشود. مردی مرد و به جهنم رفت. دیو جهنم او در محل ورود دید و گفت: اینجا سه اتاق وجود دارد. شما می*توانید هر کدام را که می*خواهید انتخاب کنید و تا ابد در آن زندگی کنید. مستند حیات وحش میدیدم ، دوستم میگه اون شیر سفیده میگن نادره ، درسته ؟ ادامه مطلب یک جمله فوق العاده ، که در هر ایستگاه اتوبوس ژاپنی نوشته شده است ادامه مطلب پسرك با دسته گل.های رز قرمز رنگ در میان خودروهای متوقف پشت چراغ.قرمز حركت می كرد، 12 ساله به نظر می.رسید، كنار پنجره بسته خودروها می.ایستاد و گل.هایش را نشان می.داد. شاید راننده.ای، خیال خرید شاخه گلی كند ولی هوا سردتر از آن بود كه فكر خرید گل در ذهن كسی مانده یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، جوانی به درختی تکیه داده بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد. گاهی که از گریه کردن خسته می شد، به نقطه ای خیره می ماند، بعد آهی می کشید و شروع به اشک ریختن می کرد. به غضنفر میگن : برای چی زدی زنتو با چاقو کشتی ؟؟؟ ادامه مطلب همه دنیا در حکم یک دوربین عکاسی است ، لبخند بزنید ! ادامه مطلب وقتی یازده ساله بودم،به بیسبال علاقه ی بسیاری داشتم.به مسابقات بیسبال گوش می دادم و آنها را از تلویزیون تماشا می کردم.کتاب هایی که می خواندم در مورد بیسبال بود.کارت های بیسبال کلیسا را می گرفتم و تمام خیالپردازی هایم در مورد بیسبال بود. مغز الکترونیکی حیف نون سوار تاکسی بوده ، راننده بهش میگه پول خرد ندارم !! . . . عرعرعر، به من میگن خر، یه عمره که خر هستم! همیشه باربر هستم، خری که میگن من هستم! گوشی موبایل به دستم در حال خوندن هستم! ادامه مطلب فریاد زدستِ فلکِ شعبده باز / آزاده به ذلـت و گدازاده به ناز . . . موضوع غم انگیز در خصوص زندگی ، کوتاه بودن آن نیست ادامه مطلب |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |