عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

 

[ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم 
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم 
با آسمان مفاخره كردیم تا سحر 
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم 
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید 
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا كور سوی اختركان بشكند همه 
از نام تو به بام افق ها ،‌ علمزدم 
با وامی از نگاه تو خورشید های شب 
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم 
هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود 
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم 
تا عشق چون نسیم به خاكسترم وزد 
شك از تو وام كردم و در باورم زدم 
از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل 
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

[ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 چه تلخ میگذرد بی تو لحظه های تباهم

چه عاشقانه چه غمگین به راه مانده نگاهم
به عطر ناب تو آغشته قطره قطره اشکم
شکفته طرح تو از برگ برگ دفتر آهم
پس از تو قاصد مرگ است لحظه لحظه وجودم
پس از تو مرز سقوط است در ادامه راهم
غرور زخمیم اینک نشسته بر سر راهت
چکیده رنگ نگاهت به سرنوشت سیاهم
نشسته سایه حسرت به واژه واژه شعرم
چو بار خاطره بر شانه های عمر تباهم
تو نیستی و شب این بی ستاره، ساکت و سنگین
کشیده پرده غم بر دریچه نگاهم
شکسته پیچک، زانوی سوگ در بغلم
کجاست ساقه نیلوفری که بود پناهم
چه انتظاری آه کز غم غربت
غروب می وزد از چشم های مانده به راهم
میان ما پل پیغام بود و بوسه کجایی؟
که سیل فاصله جاریست در مسیر نگاهم
به سوگ خود نشستم و لحظه لحظه شکستم
چه بود جز به تو دل بستن ای امید نگاهم 

[ شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 بیاای بی وفای من

و امشب را فقط امشب

برای خاطر آن لحظه های درد

کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن

که من امشب برای حرمت عشقی

که ویران شد

برایت قصه ها دارم ...

[ پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم

قیصر امین پور

[ سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ای عشق، ای ترنم نامت ترانه‌ها
معشوق آشنای همه 
عاشقانه‌ها

ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام 
ترانه‌ها

با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی
هر 
نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشه ی گندم به دانه ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانه ها

باران قصیده‌ای است تر و تازه و روان
آتش ترانه‌ای است به زبان زبانه‌ها

اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها

کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو
چون حلقه در‌به‌در زده‌ام سربه‌خانه‌ها

یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها

قیصر امین پور

 

 

[ دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم

دلتنگ.

مي پرد مرغ نگاهم

تا دور.

آه باران باران

پر مرغان نگاهم را شست.

از دل من اما

چه كسي

نقش او را خواهد شست؟

 نقش


 

[ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 

عفاف و حجاب

بعضی زن های همسایه حرصشون در آمده بود!

می گفتند این ابراهیم خیلی خودشو می گیره!
نگو وقتی از کوچه رد میشه و می بینه  خانم ها سر کوچه هستن سرشو می ندازه پایین تا نگاهش به آنها نیفته.
خواهر ابراهیم هم بهشون گفته بود: ابراهیم بین خودش و نامحرم یک خط قرمز کشیده.
 **
 یک بار هم که ابراهیم با همسرش کنار خیابون ایستاده بوده یک زن بدحجاب رو کنار باجه تلفن می بینه.
 همسرش میگه : دیدم ابراهیم صورتش سرخ شد و گفت: خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف شرعی را توی این مملکت ببینیم.
 مبادا به خاطر اینجور آدم ها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت را روی سرمون نازل کنی
دلنوشته نویسنده
شهدا ما از کم کاری و بی توجهی خودمون شرمنده ایم.این جوانان همه لایق بهشتند و به خاطر بی توجهی بعضی به این وضعیت افتاده اند.البته از حق نگذریم بعضی از جوانان لیاقت بهشتی بودن رو با خودشون نگه داشتند.خوشا به حالشان.
[ پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

خدايا : من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري !

پس اي خدا! هيچ مي داني که بزرگوار آن است که گمشده اي را به

 مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج ياري تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ،

 گذشت تو ، عفو تو ، مهرباني تو ، و در يک کلام ... محتاج توام

[ چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 تیم فوتبال پرسپولیس با باخت برابر داماش یکی دیگر از سالهای بحرانی خود را شروع کرد. این تیم که لیگ را با برد برابر نفت آبادان شروع کرده بود در چهار دیدار گذشته سه باخت داشته و یک تساوی که آن تساوی هم به لطف اشتباه داور در برابر گهر درود تازه لیگ برتری شده بود به دست آمد.

پرسپولیس که با خریدهای میلیاردی به اصطلاح بهترین های لیگ را خرید! طرفداران خود را امیدوار کرد تا سال کابوس بار گذشته تکرار نشود.اما برای بازیکنان این تیم که میلیاردرهای یک شبه اند مثل اینکه مدل مو و نوع اتومبیل و رینگ های آن از دل هوادارانشان مهمتر است.هیچ کسی هم نیست به بازیکنان این تیم بفهماند که این میلیارد میلیارد ها از جیب بیت المال است نه از جیب ثروتمندانی که این پول ها پول تو جیبی بچه هایشان است.

این بازیکنان با راه رفتن در زمین نمی دانند دل میلیون ها هوادار خود را می شکانند و شاید فقط این برایشان مهم است در فصل بعد از چه تیمی و به چه میزان پول بیشتری بگیرند.با این بازیهایی که ما از این بازیکنان می بینیم به نظر می رسد غیرت از فوتبال رخت بر بسته وجای خود را به رقیب سرسخت اش پول داده! این بازیکنان یادشان رفته جای بازیکنانی دارند بازی میکنند که قبل از بازی با پیکان مدل 57 مسافرکشی میکردند وبعد بلافاصله به ورزشگاه آزادی آمده وبهترین بازیها را هم انجام می دادند.وشاید هم پول آن مسافرکشی ها را برای تیم خرج می کردند!

اما وضعیت تیم دیگر پایتخت یعنی استقلال کمی بهتر است اما آنها هم دست کمی از تیم رقیبشان ندارند.

وقتی بازیکنان ذوب آهن این جمله را از زبان مبارک! خود بیرون آوردند که تا پول نباشد همین وضع بازی است دلم تنگ میشود برای تعصب دهه ی شصت و هفتادی بازیکنان بزرگ آن روز...

[ دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست
محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست
از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت
كه در اين وصف زبان دگري گويا نيست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست كه در قولي از آن ما نيست
تو چه رازي كه بهر شيوه تو را مي جويم
تازه مي يابم و بازت اثري پيدا نيست
شب كه آرام تر از پلك تو را مي بندم
در دلم طاقت ديدار تو تا فردا نيست
اين كه پيوست به هر رود كه دريا باشد
از تو گر موج نگيرد به خدا دريا نيست
من نه آنم كه به توصيف خطا بنشينم
اين تو هستي كه سزاوار تو باز اينها نيست 

[ جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

امروز ایران به وسعت غیرت آذربایجان عزادار است

 

 صبر نشانی از ایمان است برایشان ایمانی افزونتر آرزومندم
 
خداوند شما را اجر صابرین دهد که حضرتش فرمود:و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون. عرض تسلیت حقیر را بپذیرد.
 
 

تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما

امیدوارم که غم آخر زندگیتان باشد

همسفر در راه ماند..زندگی سخت است…لیک..در سفر باید بود…همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه ..سختی راه را مینماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید

[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

چشم هايت ترانه اي دارد ، پر تر از ابرهاي رويايي
دختر واژه هاي پر شورم ، از چه در خواب من نمي آيي ؟
از چه اين روزها پر از زخم است ، حرف هاي هميشه شيرينت ؟
از چه از من گرفته اي خوبم !چشم هاي قشنگ دريايي ؟
بي تو باران گرفته در شعرم ، با صدايي گرفته و غمگين 
بي تو با لحن او غريبم من ، شعر شيرين و نرم لالايي !
خاطرات گذشته را بردار ، زير باران بيا به ديدارم 
لحظه هاي غريبه اي دارند ، روزهاي بلند تنهايي
كاش چشمت غزل غزل مي گفت ( فاصله رد پاي رفتن نيست )
كاش مي شد دوباره مي گفتي گرچه دوري هنوز با مايي 
آن خداحافظي كه دورت كرد دست دادي كه : باز مي آيم 
اي كه با آن نگاه طوفاني بهترين راه حل فردايي !
هر چه دارم بگير و با اخمت دلخوشي را نگير از عمرم 
من به پايين با تو مغرورم ، اي غرور قشنگ بالايي 
مي نشستي كنار بغضم كاش ، كودكي هاي رفته را برگرد 
مي شود در نگاه معصومت ، بغض آيينه ها تماشايي 
خاك اين پرده را تكاندم باز ، عطسه كردم ، ( دوباره خنديدي ؟ )
اينكه شايد به فكر من باشي ، گفته بودي دوباره مي آيي . . 

 

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اي خدا اين وصل را هجران مكن
سر خوشان عشق را نالان مكن 
چون خران بر شاخ و برگ دل مزن 
خلق را مسكين و سر گردان مكن
باغ جان را تازه و سر سبز دار 
قصد اين مستان و اين بستان مكن
جمع و شمع خويش را بر هم مزن
دشمنان را دور كن شادان مكن
كعبه اقبال اين حلقه است و بس 
كعبه اميد را ويران مكن
نيست در عالم ز هجران تلخ تر 
هر چه خواهي كن ليكن آن مكن 

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

باز شب شد و عاشق ، زهجران عزیزش
با ماتم و سوک ، رهسپار سفر خاطره ها شد.
رهگذر، خسته وتنها گذری کرد
در کوچه تنهایی
به جز از چشم عزیزش
به جز از تیرک مژگان ظریفش
آسمانی که در اوهام شبانه
رازی از خلوت یار
نغمه های انتظار
به یه دنیای غریب
به شروع دگری سوق می داد !
انتظار با وزش ظلمت کور
به سحرگاه دگر تبدیل شد
سهم من
تنها گذری بود از آن کوچه وآن خاطره ها 

[ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد
شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست
هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد
زهی امید که کامی از آن دهان می جست
زهی خیال که دستی در آن کمر می زد
دریچه ای به تماشای باغ وا می شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد
تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد 

[ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بگذار
    سرت 
      زیربرف
      بماند


    چه سرهایی
        که بیرون آمدند
             و
                زیرآب
                   رفتند...!

[ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 گاهگاهی که به یادت غزلی می خوانم ، *

اشک مهمان دلم می گردد 

سفرش از ته دل تا کف دست ...

چه کسی میداند؛

باز شاید سفری در پیش است ...

و تمامی غزلهای جهان

کاروانی شده اند ...

ساربانش غم و صبر .

[ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اشتباه گرفته ای
دریا را
با کسی که موج برش نمی دارد
گاهی که دوستت دارم را به آب می زنی.
اشتباه گرفته ای
تا من بوده ام
زمین بودl و چهار دیواری که از بس بلندبود
دست کسی به من نرسید.
زنده ای!
و این گناه دریا نبودن من است
که تو را توی این
دامن آبی
غرق نکرده ام. 

[ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

فقط یک بوسه با من باش، ترانه ساز دیروزم
که من آواره ی لبهات، در اوج گریه میسوزم
فقط یک بوسه با من باش، به قدّ عمر یک لبخند 
به قد عمر یک بوسه، در این مرداب بی پیوند
در این وحشت،در این تقدیر، تویی معنای ما بودن 
در این غربت زده میهن، مثالِ آشنا بودن
در این دوزخ ، تمامَم را به برق چشم تو دادم 
سکوتم خواهشی گنگ است، برس امشب به فریادم
در این کُنج خراب آباد، فقط یک بوسه با من باش!
مرا یک لحظه تو ما کن و کل عمر دشمن باش!
نگو : از عُمقِ چشمانت ، تو را دیدم وَ ترسیدم ! 
تمنای لبانت را خودم با چشم خود دیدم !
همین امشب پناهم باش، که جانم آمده بر لب 
مرا گم کن در آغوشت، در آن آتش، همین امشب!
شبی مست از صدای ساز، شبی مست از شراب ناب
تو را دیدم، تو را بودم، تو را بوسیدمت در خواب
شریک راوی قصه، خیال خوب شبهایم 
همین یک بوسه با من باش که من راضی به رویایم! 

[ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب
از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب
ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای
ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب
شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی
شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب
از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟
جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصـاب؟
جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم هـای بـد
جـز قـرصهـای صـورتـی ضـد اضطـراب؟
اصـلا تـو بـهترین بشـری!!مـن بـدم بـدم!
بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

[ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

هنگاميكه كتابچه شعر هاي تو با من ست 
تو برايم بسيار نزديكي
حتي نزديكتر از هنگاميكه واقعآ با مني
من صفحه هاي انديشه ترا
آرام يكي پي ديگر
ورق ميزنم
و احساس گرم تو در من جاري ميشود
 و من گمان ميكنم انديشه تو انديشه من ست 

[ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

عزیز دل تو را با خویشتن یکدل نمی بینم
بجز خون دل از این عشق بی حاصل نمی بینم
هزاران بار جهد کردم تا به راهت آورم لیکن چه حاصل
چه حاصل چون تو را در همرهی مایل نمی بینم
به زیبایی و دلداری ندیدم چون تو در خوبان
ولی افسوس یکدم همرهت با دل نمی بینم
مرا بی خویش کن ساقی به یک همدرد بی پروا
بجز پروانه بی دل در این محفل نمی بینم 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

رنگی به رنگ چشم سیاهت نمی رسد
شب می دود، به مرز شباهت نمی رسد
من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت
خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد
هردفعه کودک غزلم می پرد هوا
دستش به میوه های نگاهت نمی رسد
هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی
جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد
یا تو نخوانده ای که بیایی به دیدنم
یا نامه های چشم به راهت نمی رسد 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

کدامین نغمه نی می برد امشب مرا تا تو
که دارم شوق پرواز پری وارانه ای با تو
من از روی صداقت دوستت می داشتم،
آری؛
و با این سادگی بر خویش می بالیدم
اما تو،
چه شب هایی که با آن خاطرات زنده تا هر روز
نشستم گریه کردم
عاشقانه خویش را با تو....
یقین دارم که روزی می رسد دستی ز ناپیدا
و مارا می رساند تا تفاهم،
دوستی،
تا تو..... 

[ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

چشمانت شور آتشین بودن
دستانت نوازشگر و آرام
گم کرده ام دلم را در لابلای هزار پیچ نگاهت
و قلبم سراسیمه از حضورت
تنگی سینه ام را احساس میکند
و عشق تجلی بودنت را
به رخ فرشتگان میکشد
و من تنها توانستم چنین بگویم: 
خوش آمدی! 
و نفس رها شد... 

[ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بی تو دنیا بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
درد عاشق بودن ما ریشه داشت
رفتن و مردن علاج کار شد
آنکه اول نوشدارو می‎نمود
بر لب ما زهر نیش مار شد
عیب از ما بود از یاران نبود
تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد
عاقبت با ناله سوداگران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
مردم از بس زندگی تکرار شد... 

[ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

راه دور است و پراز خار ، بيا برگرديم
سايه مان مانده به ديوار ، بيا برگرديم
هر زمانی که تو قصد سفر از من کردی 
گريه ام را تو به ياد آر ، بيا برگرديم
اين کبوتر که تو اينسان پر و بالش بستی
دل من بود وفادار ، بيا برگرديم
ترسم اينجا که بسوزد پر و بال عشقم
يا شود حاصل تکرار ، بيا برگرديم
يک غزل نذر نمودم که برايت گويم
گفتم آنرا شب ديدار ، بيا برگرديم
باز گفتی که برايم غزل از عشق بگو 
يک غزل ميخرم اينبار ، بيا برگرديم
من که عشقم به دو چشم تو دخيلی بسته است
عشق من را مکن انکار ، بيا برگرديم. 

[ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اللهم العن الجبت و الطاغوت و الشیاطین و حزبهم الظالمین.

به ناگاه جهانی را سکوت فرا گرفت و مرگ انسانیت را دید و زبان بر گرفت و حرفی بر نیاورد چون صدای این مرگ به سود جیب هایشان نیست.مگر مرگ انسانیت را در آتش شیاطین انسان نما بودایی نمی بینید و سکوت کرده اید.مگر سوختن انسان های تشنه و روزه دار دل شما به درد نمی آورد.مگر سوزاندن کودکان بی گناه را نمی بینید.

آری مرگ انسانیت فرا رسیده است.

آری فکر نون و آب ما را از این که به فکر هم نوع مان باشیم غافل کرده است.

مگر نه این است که ماه رمضان ماه نزدیکی به خداست؟مگر ماه درک هم نوع نیست؟پس چرا سکوت در مقابل این همه فاجعه.

مگر مولایمان علی (ع) نفرمود اگر مسلمانی بشنود که خلخالی به زور از پای زن یهودی به یغما برده شده اگر بمیرد این مرگ سزاوارتر است از زنده ماندن.

به کجا می روی ای انسانیت...

خدایا دوستان ما در میانمار را خودت از دست شیاطین انسان نما نجات بده.

[ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

یک نفر نیست که غم های مرا بشناسد
دل عاشق دل تنهای مرا بشناسد
حجم خاکستری غربت تنهایی من
یک نفر نیست که دنیای مرابشناسد
یک نفر نیست که از خامشی چشمانم
شب یلدای غزلهای مرا بشناسد
سفر عشق به ابادی خاموش دلم
یک نفر نیست که رویای مرا بشناسد
یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی
غم پنهان ، غم پیدای مرا بشناسد
یک نفر نیست که از شعله سوزنده اشک
طلب عشق و تمنای مرا بشناسد
دلم اویخته از دار پریشانی ها
یک نفر نیست مسیحای مرا بشناسد 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 876
بازدید دیروز : 110
بازدید هفته : 1160
بازدید ماه : 27194
بازدید کل : 307672
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس