ای که مدت هاست با من نیستی
من همانم که با من زیستی
رنجهایم را شنیدی باز هم
عاقبت گفتی.... غریبه کیستی؟
.
.
در اوج دل نشاندمت ، در رهگذار زندگي زمانه گر خزان شود ، توئي بهار زندگي . . .
.
.
.
ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام
من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .
.
.
.
زندگي پرتو عصر است که در بزم وجود ، به نسيم مژه بر هم زدني خاموش است . . .
.
.
.
بمون بگو چکار کنم ، دنيا پر از درد و غمه / تموم زندگيم توئي ، تو هم که اخمات تو همه !
.
.
.
همه دنبالت ميگردن ، فکر ميکنن گم شدي ، بگم تو قلب مني خيالشون راحت بشه !؟
.
.
گفتی چو خورشید زنم سوی تو پر / چون ماه شبی میکنم از پنجره سر
اندوه که خورشید شدی تنگ غروب / افسوس که مهتاب شدی وقت سحر . . .
.
.
باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد
یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد . . .
.
.
منو ببخش که ندیده میگرفتم التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش که گرفتم جای دست عاشق تو ، دست عشق دیگرونو
لایق عشق بزرگ تو نبودم . . .
.
.
ای کاش زندگیم در یک کاسه آب خلاصه میشد ، که آن را بدرقه راهت میکردم . . .
.
.
.
اگر خاری شوی بر دل نشینی / تو را نازت کشم ، چون نازنینی . . .
.
.
.
دارم میرم نگو نرو ، هوا هوای رفتنه / هرچی بوده تموم شده ، چاره ما گذشتنه
دارم میرم تا سرنوشت ما رو به بازی نگیره / خوب میدونم این عاشقی از یاد هر دو مون میره . . .
.
.
آموزگار عشق شدیم و خود نشناختیم “الفبا” را . . .
.
.
.
عزیز یادی بکن از یار خسته / غبار دوریت بر من نشسته
دگر تیری نزن بالی ندارم / وجودم از غمت در هم شکسته . . .
.
.
.
از آن روز که شنیدم صدایت / دلم پر در آورده کرده هوایت
دلم عاشق شده افتاده به پایت / بنازم قدرت عشق خدایت . . .
.
.
ور عشقی ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندیدم جز درد
یک مونس نامرد ندارم جز غم
.
.
.
غم هم اگر ترکم کند ، تنهای تنها می شوم
.
.
.
تنهایی ما غمگین است
درد دوری به دلم سنگین است
یاد ایام گذشته به دلم
زنده بادا که چقدر رنگین است
.
.
.
نظرات شما عزیزان: